حس زندگی

آخرین سنگرسکوته خیلی حرفها گفتنی نیست..

حس زندگی

آخرین سنگرسکوته خیلی حرفها گفتنی نیست..

مرغ آزاد و مرغ قفس

 

 

 

مرغ رام درقفس بود ومرغ آزاد درجنگل،چون هنگام آن فرا میرسید،دست قضاآن دورا به هم رسانید.

مرغ آزاد می نالد:"محبوبم،بیاتابه جنگل پرکشیم"

مرغ قفس زمزمه میکند:"اینجابیا،بیاتادراین قفس زندگانی کنیم"

مرغ آزادی میگوید:"درمیان میله های قفس تو،کجا میتوان بال گسترد؟"

مرغ قفس می نالد:"افسوس،نمیدانم به کجای آسمان می توان نشست"

مرغ آزاد می نالد:"یارا،نغمه های جنگل را زمزمه کن"

مرغ قفس میگوید:"به کنارم بنشین،سخن دانایانت خواهم آموخت"

......  عشق این دومرغ مالامال اشتیاق است،ولی آن دو هرگزنمیتوانند بال به بال هم پرواز کنند.

  

 رابیندرانات تاگور

نظرات 1 + ارسال نظر
مرضیه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ

من که میگم اینجوری قشنگ تره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد